عشق رمانتیک pr 2
سلام جیگرا عشق رمانتیک پارت دوم زود بدو ادامه مطلب که داستان در انتظارته
که یهو در زدند و یهو سرم داد کشید و گفت گفتم طرح خلق کن گفتم اندازه بگیر جوری داد زد که صداش عمارتو بردتشت فکر کنم به خاطر دختره پشت در باشه نامزدش بود گریه ام گرفت گفتم میرم گفت برو و دیگه بر نگرد خیلی نارحت شدم بعض کردم گفت چرا واستادی منو نگاه می کنی ده برو دیگه زدم زیر گریه و بدو بدو رفتم داد زدم من رفتم دیگه ام بر نمیگردم اونم داد زد و گفت دیگم لازم نیست بر گردی نامزدش کاگامی نیشخند زد و رفت شب بودو کوچه ها تاریک میترسیدم کنارم یه کوچه ی بسته بود اصلا خونه و ...نداشت یک ذره بود داشتم میرفتم که ....
لایک و کامنت فراموش نشه واسه بعدی دوتا کامنت