عشق ترسناک pr 6

ماریا · 13:32 1399/10/29

سلام سلام اومدم با پارت شیشم خیلی خنده داره و لوکا هم میره 

مری : 💃💃💃💃💃 

الان چون لوکا میره خوشحالی 

مری : اره دیگه نه په باید گریه کنم لوکا بره البته پارت بعد باید گریه کنین  

اینم پوستر خوشمله خیلی خوشمله نه بازم از اینا میزارم غصه نخورین 

ادامه از زبان ادرین 

مرینتو بیدار کردم بلند شد و با داد گفت چه مرگته کله ی صبح گفتم اینجا رو نگاه کن کلارا فیلما و عکسارو گذاشته تو گروه خانوادگی اول خنده اش گرفت بعد تعجب کرد بعد عصبانی شد و گفت بده بینم نشونش دادم داغ کرد گفت کلارا رو بیار گفتم چرا گفت در گوشتو بیار 

پپپپپپپچچچچچ 

مری : چی میگی بگو اه تو بگو 

به من چه منم چمیدونم بریم ببینیم چی گفته 

رفتم انباری رو تمیز کردم کلارا رو هم اوردم بستیمش به یه صندلی مرینت عین باز جوها اود و گفت بگو بینم چرا عکسو گذاشتی گفت تت گفتم حالا که اینطور شد ادرین برقو خاموش کن و در رو بلند بعد خبر اومد که کلوئی  خانم شوهراشو یکیشو ول کرده منم گفتم لوکا رو ول می کنم فردا شد و لوکا را طلاق دادم با ادرین دوتایی شدیم سه روز بعد قرار بود بریم حلقه ی ازدواج بخریم 

بقیه اش واس بعد که پارت بعدو از دست ندید برا بعدی سه تا کامنت واگر نه 

مری : ادامش واگر نه پخپخ 🔪🔪🔪🔪